نوشته: دکتر یوسف قرضاوی
برگردان: اسماعیل امینی
نظام عقیدتی اسلام (که اساسش را وحی و کلام خداوند منان تشکیل میدهد) امتیازاتی منحصر به فرد (خود را) دارد که در مقایسه با مکتبھای دیگر بسیار فرق داشته و بینظیر است (برای عدم اطاله کلام و به درازا کشیدن نوشتار چهار امتیاز مکتب اسلام را در این نوشته به بررسی خواهیم گرفت که به قرار ذیل است):
۱ – سادگی و شفافیت:
ایدئولوژی و طرز تفکر اسلامی ساده، شفاف، واضح و روشن است و ھیچگونه پیچیدگی، (پوشیدگی) یا ابھامی ندارد. عقاید و باورهای اصیل و اساسی اسلامی خلاصه میشود در اینکه برفراز این جھان زیبا و ھماھنگ و ھمبسته و بھم پیوسته پروردگار یگانهای وجود دارد که این جھان را آفریده و سازمان داده است، و ھر چیز را در این جھان با نظامی دقیق اندازهگیری کرده و جایگزین ساخته است، و این خدا یا پروردگاری که جهان و نظام آن را به صورت دقیق و منظم اداره میکند، شریک و ھمتا و ھمسر و فرزند ندارد.
در کلام زیبای خداوند (قرآن عظیم الشان) چنین بیان داشته است که: «بل له ما فی السموات و الارض کل له قانتون» بقره_۱۱۶ (بلکه ھرآنچه در آسمان و زمین هست همه در اختیار و تسلیم و فرمانبردار او ھستند).
(در واقع) اسلام عقیدهای واضح، شفاف، واضح، روشن و قابل قبول است؛ زیرا عقل انسان ھمواره نوعی ھماھنگی و ھمبستگی و یکپارچگی و پیوستگی را در ماورای این ھمه تنوع و فراوانی و گوناگونی میطلبد، و پیوسته در پی آن است که ھمه چیز را به یک علت بازگرداند.
(در حقیقت) در مکتب توحید، (مکتب نظامدار اسلام) از آن ابھامات و پیچیدگیھایی که در سهگانه پرستی و دوگانه پرستی و امثال آن وجود دارد، خبری نیست، و این شعار دیرینۀ ادیان و مذاھب دیگر است که در رابطه با پیچیدگیھا و معماھایی که در عقایدشان موجود است، میگویند: آدم باید در رابطه با اعتقاداتش کور باشد!
۲-فطری بودن:
ِ معتقدات و باورهای اصیل و اساسی اسلامی از فطرت انسان بیگانه نیست، (و با فطرت بهگونهی درست و معقول سازگار بوده و هست) و با آن سر جنگ ندارد. بلکه از ھرجھت با سرشت و فطرت انسان ھماھنگ است، چنانکه دانهھای کلید با دندهھای قفل محکمی که آن را باز میکند، ھماھنگی دارد. و این نص صریح قرآن است که میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» روم_۳۰ (پس ثابت نگھدار صورت و روی خود را در برابر آیین حنیف اسلام، سرشت خدایی که انسانھا را بر آن سرشته است، ھیچ جابجایی در آفرینش خدا نباشد، این ھمان آیین تضمین کننده است اما بیشتر مردم نمیدانند).
در حدیث نبوی نیز این مطلب با صراحت کامل آمده است: «کل مولود یولد علی الفطره (أی علی الاسلام)فأبواه یهودانه أو ینصرانه أو یمجسانه» متفق علیه (ھر نوزادی بر فطرت اسلام متولد میشود، و این پدران و مادرانند که این نوزاد را یھودی یا نصرانی یا مجوسی میگردانند). این حدیث مورد قبول ھمۀ محدثان است. و به روشنی بیان میکند که اسلام فطرت الھی است و نیاز به این که انسان مسلمان تحت تأثیر پدر و مادر باشد ندارد، در صورتی که صاحبان ادیان دیگر بیش از ھرچیز تحت تأثیر تلقینات پدران و مادرانشان ھستند.
۳-ثبات و پابرجایی:
اسلام عقیدهی مشخص و ثابتی است که زیادی و کمی و تحریف و تبدیل در آن راه ندارد. بنابراین، ھیچ فرمانروایی از فرمانروایان و ھیچ مجمعی از مجامع علمی، و ھیچ کنگرهای از کنگرهھای دینی، حق ندارد چیزی بر آن اضافه کند، یا از آن بتراشد، و ھر افزایش و کمی به صاحبش برگشت داده خواھد شد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم میفرماید: «مَن أَحْدَثَ فِی أَمْرِنَا مَا لَیْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌ». (ھرکسی که در آیین ما چیزی پدید آورد که از آن نباشد مردود است). این حدیث نیز مورد قبول ھمۀ محدثان است.
قرآن مجید نیز با لحن باز خواست، در این رابطه میفرماید:
«أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللَّه» شوری_۲۱ (یا این که اینان شریکانی دارند، برایشان دینی را بنھا نھادهاند که خدا نسبت به آن إذن نداده است؟!).
روی این حساب بدعتھای گوناگون و افسانهھا و خرافاتی که به بعضی از کتابھای اسلامی راه یافته یا در میان عوام مسلمانان شایع گردیده است، باطل و مردودند. و اسلام آنھا را تائید نمیکند، و قابل استناد و پیروی نیست.
۴-استدلالی بودن:
در واقع اسلام، یک ایدئولوژی و طرز تفکری کاملا استدلالی است و ھرگز برای اثبات اصول ایدئولوژی عقایدش از تحکم و تحمیل و قبول اجباری بھره نمیگیرد، چنانکه بعضی از مکتبھای دیگر میگویند: در رابطه با عقایدت کور باش! یا این که میگویند: نخست ایمان بیار، سپس بدان! یا این که میگویند: اول ھر دو چشمت را ببند مرکز مطالعات اندیشه و دعوت اسلامی, [۰۹٫۰۳٫۲۰ ۱۷:۳۰]
، بعد دنبال من بیا! یا این که میگویند: تقوی یعنی نادانی، بلکه کتاب آسمانی اسلام به صراحت میگوید: «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین» بقره_۱۱۱ (بگو: برھانتان را بیاورید، اگر راستگویانید).
ھیچ یک از علمای اسلامی چنین سخنی را نخواھند گفت که آن فیلسوف و قدیس مسیحی اوگوستین گفت: من به این مطلب ایمان میآورم، چون که محال عقلی است! بلکه علمای اسلامی متفق القول میگویند: ایمان تقلیدی پذیرفته نیست!.
اسلام در پایهریزی اصول عقاید فقط قلب و وجدان را مخاطب قرار نمیدھد و فقط به این دو اکتفا نمیکند، بلکه برای اثبات ھر یک از اصول عقاید دلایل محکم و برھانھای روشن، واضح و استدلالھای ساده و ھمه کس فھم دارد که زمام خرد را در دست میگیرند، و به دلھا راه پیدا میکنند.
علمای اسلام میگویند: عقل پایه و مبنای نقل است، و نقل صحیح با عقل صریح مخالفتی ندارد.
این است که میبینیم قرآن مجید در رابطه با خداشناسی دلایل و شواھد بسیاری از جھان آفرینش و جسم و جان انسان و تاریخ بشر بر میشمرد و در پرتو آنھا وجود خدا، و یگانگی خدا، و کمال مطلق الھی را به اثبات میرساند. ھمچنین وقتی که دربارۀ رستاخیز و قیامت سخن میگوید برای اثبات ممکن بودن آن به آفرینش نخستین انسان و آفرینش انسان و زمین و زنده کردنش، (عمران) استدلال میکند، و برای بیان حکمت وجود رستاخیز، عدل الھی را در رابطه با پاداش نیکوکاران و کیفر تبھکاران، دلیل میآورد: «لیجزی الذین أساءوا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی» نجم-۳۱ (تا کیفر دھد کسانی را که بد کردند با کردار خودشان و پاداش دھد، کسانی را که نیکی کردند با بھترین پاداش).
(مکتب اسلام در واقع با بستن راه افراط و تفریط، راه گشای شاهراه وسطیت و میانهروی گردیده و خواهان تعقل و تفکر بوده و هست، همواره با فراخواندن به سوی اندیشه همه را از باب تفکر به پذیرش حق تشویق نموده و باور با تفکر را ارج مینهد و از کور کور تقلید نمودن برحذر میدارد تا باشد که هر قدمی را مسلمان بر اساس باوری توام با تفکر بردارد و فرجامش را با اندیشه و فکر پویا به بهشتی جاودان مبدل سازد)