سَری به تاریخ اسلام بزنیم. به اینکه چگونه تربیتیافتگان مکتب نبوی> توانستند رهبریت جامعه انسانی را از آن خود کنند. در وهله اول درمییابیم سربازان محمد رسولالله> تجهیزات نظامی همچون توپ و تانک و موشکهای قارهپیما و بمب اتم و سلاح خوشهای و شیمیایی نداشتند. آنان از راه آلوده کردن مخالفان با ویروسهای کشنده قدم به میدان نگذاشتند. دبدبه و ادعای جنگی در مقابل ابرقدرتهایی چون روم و ایران نداشتند که با تهدید آنان را از درون سست نمایند. بلکه علی رغم تمام اینها ۳۰۰ نفر که بیشترشان را بردگان و افراد معمولی تشکیل میدادند آن هم با دو اسب، هفتاد شتر و چند شمشیر شکسته که تمام نیروی انسانی/ابزاری آنان بود، توانستند لشکر هزار نفری تا دندان مسلح قریش را از پای درآورند و در کمترین زمان ممکن، عزت و شوکت را برای اسلام و اسلامیان به ارمغان آورند و تحفۀ عدالت و آزادی، انسانیت و آزادگی را به جهانیان تقدیم دارند. آنان را با خدای خویش آشتی دهند و به آنان بفهمانند، «العزت لله ولرسوله وللمومنین / عزت و سربلندی ویژه الله و رسولش> و مومنان است».
جالب است به اسلام خود نیز اشاره کنیم و جالبتر اینکه ما خود را میراث ویژه آن حضرت صلی الله علیه وسلم میدانیم؛ اما امروزه کمتر جنایتی را میتوان نام برد که دست مسلمانان نیز در آن آلوده نباشد.
آیا تا به حال به گذشته روشن و امروز تاریک خود اندیشیدهایم؟ چرا دیروز آن همه عزت و افتخار داشتیم و امروز خجالتزده و شرمساریم؟ چرا امروزه هر مصیبتی است بر سر مایان میبارد؟ چرا هدف و طعمه دشمنان قرار گرفتهایم؟ و هزاران سوال دیگر که پیکر نیمه جان اسلام از ما جواب میخواهد.
جواب این سؤالات را در لابهلای صفحات تاریخ میتوان دریافت و آن اینکه مایان بهجای آنکه همچون صحابه پیامبر صلی الله علیه وسلم به قرآن و سنت چنگ بزنیم و آن را در بین پوست و گوشت خود حفظ نماییم و از آن نیرو بگیریم، در بین هفت تکه پارچه رنگارنگ نگه داشتهایم ـ که تنها خاکی که روی آن مینشیند برای بیمار کردن یک خانواده کافی است ـ و بهجای اینکه ما به خواستههای قرآن احترام بگذاریم تنها به کاغد آن احترام گذاشتهایم درحالی که اصل محتوای قرآن است که این کاغذها در خود جای داده است.
اما دیروزیان عکس ما عمل میکردند و اینگونه بود که توانستند قلههای موفقیت را بپیمایند.
آری! دیروزیان قرآن را به مثابه برنامه زندگی پذیرفتند. آنان از قرآن درس زندگی فرا گرفتند، برادری و برابری و عقش و محبت را آموختند. آنان با فراگیری درس اخوت و محبت، برای نجات یکدیگر از جان و مال و فرزندانشان گذشتند. درواقع همین اخوت و محبت و ایثار و فداکاریشان رمز موفقیت آنان بوده است و متاسفانه این ویژگی امروز در بین مایان کمرنگ و بیرنگ شده است.
پس بیاییم از صحابه رضی الله عنهم درس بگیریم. مانند آنان نهال اخوت و محبت را از نو بر لوح قلبمان بکاریم و با خون ایثار و فداکاری آبیاریاش نماییم. بیاییم با عشق و محبت به هم، صفحهای جدید و زیبا در زندگی غبارآلود و پر درد و غم خود ورق بزنیم. بیاییم با سیرکردن مهمان، فرزندانمان را گرسنه بخوابانیم و هرآنچه سد راه هدف والایمان میشود از سر راه برداریم.
به امید آن روز!
به قلم: فضل احمد حقانی / عضو هیئت تحریریه دنیا جوان